رد پای خاطره ها
15:9    تلفن.....

یک هفته بعداز اعتکاف با هزار دوز وکلک از در مغازه یا خونه

اومدم بیرون ورفتم پشت خونه اونجا جوادم منتظرم بود

نشستیم روموتور وسریع از اونجا دور شدیم

منو برد توی یه مغازه تلفن فروشی ویه تلفن بیسیم بردبالا

برام خریدگوشی را داد به من ومادرش رو برد توی اتاق

خودش آخه یه خط تلفن جدا از خط خونشون داشت.دیگه راحت شدم. 

من میتونستم از روی پشت بوم خونمون با اون که کیلومترها از من فاصله داشت

به راحتی حرف بزنم.تازه هزینه قبض تلفن هم زیاد نمیشدآخه

من با گوشیم میتونستم با یه دکمه با مادر گوشی ارتباط پیدا کنم

وفقط برق مورد استفاده بود جالــــبه نه؟ حالا بابا هی گوشی خونه رو 

جمع کنه به درک.ندید به دید.وقتایی که جوادم خونه بود

میرفتم رو پشت بوم{طبقه چهارم}وگوشی رو روشن میکردم آنتنش رو میدادم بالا

ودکمه را میزدم وبا هم حرف میزدیم.وقتایی هم که توی پادگان بود

با همون گوشی زنگ میزدم پادگان وبا هم حرف میزدیم ولی تموم

اون کارا هم با ترس ولرزبود چون همیشه بابا از پله ها آروم میومد بالا

وگاهی وقتا من اصلا نمیفهمیدم که اومده تو اتاق.یه چیزیه این بابای من..



نظرات شما عزیزان:

دخترچادری
ساعت23:06---7 بهمن 1391
هیچ می دانید که
آخرین زنگ دنیا کی می خورد؟

خدا می داند، ولی ...
آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد دیگر نه می شود تقلب کرد
و نه می شود سر شخصی را کلاه گذاشت.

آن روز تازه می فهمیم دنیا با همه بزرگی اش از یک جلسه امتحان مدرسه هم کوچکتر بود.

و آنروز تازه می فهمیم که زندگی عجب سوال سختی بود!

سوالی که بیش از یک بار نمی توان به آن پاسخ داد.

خدا کند آنروز که آخرین زنگ دنیا می خورد، روی تخته سیاه قیامت اسم ما را جزء خوبها بنویسند.

خدا کند حواسمان بوده باشد و زنگهای تفریح آنقدر در حیاط نمانده باشیم که
حیات را از یاد برده باشیم.

خدا کند که دفتر زندگیمان را زیبا جلد کرده باشیم

و سعی ما بر این بوده باشد که نیکی ها و خوبی ها را در آن نقاشی کنیم

و بدانیم که دفتر دنیا؛ چرک نویسی بیش نیست

چرا که ترسیم عشق حقیقی در دفتری دیگر است


یه دختره
ساعت16:31---6 بهمن 1391
چی دوست دختر؟
نههههههههههههههه !اگه داشته باشه که من میمیرم !دوست دخترشوهرجاهست میکشم !نداره من بهش اعتماددارم نداره نه نداره یعنی خداکنه .
راستی ............ازخاطره هام حدس بزن جووون من


یه دختره
ساعت15:37---6 بهمن 1391
کدوموبذارم اگه اولی قشنگ بودتابذارمش ...
آره ناامیدشدم آخه چندروزه فروغ زنگ نمیزنه هرجی میزنگم جواب نمیده ب هم سراغی ازمن نگرفته هرکی به فکرخودشه نمیخوان بدونن من مردم یازنده


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: <-TagName->
جمعه 6 بهمن 1391برچسب:,به قلم: عشق